در این تابلو، صحنهای از قدرت مطلق و سکوت خدایی به تصویر کشیده شده است؛ ترکیبی از شکوه باستانی و حس مرگبار آرامش پیش از توفان. شخصیت مرکزی، روی تختی عظیم و سنگی نشسته است؛ شاخهای خمیدهی پشت سرش چون تاجی شیطنتآمیز فضای قاب را در بر گرفتهاند و به تصویر حالتی نیمهاسطورهای میدهند.
لباسها از پوست و فلز ساخته شدهاند، بافت سنگین زره در تضاد با جریان آرام برف و بخار در فضاست. عصای بلند فلزی در دست راست او، در نوک خود سرخی کمرمقی دارد ـ نوری که میان سردی مطلق قاب، تپشی از آتش درون را تداعی میکند. نگاه او به پایین، نه از ضعف بلکه از اندیشهای سنگین ناشی میشود؛ اندیشهای که وزن تاریخ و گناه را در خود دارد.
محیط اطراف، غبار مه و بخار سرد است که لکههایی از جرقه و خاکستر روی زمین سیاه در آن پراکنده شدهاند. تضاد میان دو عنصر ـ آتش پنهان و برف بیپایان ـ جوهرهی اثر را شکل میدهد. هر ذرهی نور در پسزمینه، هر قطرهی در حال سقوط، با دقتی سینمایی طراحی شده تا حس یخزدگی زمان و ابدیت را منتقل کند.
نور سفید خالص که از پشت تابلو تابیده است، باعث میشود خطوط تخت و نیزهها مانند طرحی از فولاد بر پسزمینهی مهآلود مشخص شوند. این تابش محیط را از حالت تصویری دوبعدی خارج میکند و به آن عمقی سرد و خالص میبخشد. در نگاه نهایی، این اثر نمادی از سلطهی خاموش است؛ جایی که هرچیزی ـ حتی نور ـ مطیع نظم بیرحمانهی یک فرمانرواست.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.